آخر شب که همهچیز ساکت میشه، یه فضا هست که فقط برای خودته. جایی که میتونی خستگی روز رو جا بذاری، چشمهات رو ببندی و ذهنت رو آزاد کنی از همهی فکرها و دغدغهها. اونجا، نور ملایمتره، هوا آرومتره، و هرچیزی انگار دعوتت میکنه به سکوت و آرامش. بالش، پتو، بوی ملایم پارچههای تازه، همه دست به دست هم میدن تا شب رو به یه تجربهی دلنشین تبدیل کنن.اینجا دیگه حرفی از کار نیست، نه پیامی، نه خبری. فقط صدای نفسهای یکنواخت، ضرباهنگ آرام قلبت، و دنیایی که کمکم محو میشه تا جاش رو به خواب بده.خواب فقط بستن چشم نیست… یه سفره، به دنیایی که توش خستگیهات تموم میشن و روحت دوباره نفس میکشه. و اون فضا — همون جایی که روزت تموم میشه و آرامشت شروع — باید بهاندازهی خودت صادق و گرم باشه.فرقی نمیکنه ساده باشه یا شیک، روشن یا تاریک، مهم اینه که وقتی واردش میشی، حس کنی «اینجا امنه». همین حسیه که هر شب، تو رو به آغوش خودش میکشه تا صبحی تازهتر شروع بشه.